فرشته کوچک من

اشک

گریه شاید زبان ضعف باشد شاید کودکانه شاید بی غرور… اما هر وقت گونه هایم خیس می شود می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم اشکهایم باز جاریست باز کنترل این باران چشمانم از دستم خارج شده اشک ای اشک تو هم تنهایم بزار در این تنهایی تو هم تنهایم بزار اشک یعنی من اشک یعنی دلتنگی برای تو اهای دختره کوچولو همین طوری گذاشتی رفتی نگفتی من چی میشم اهای دختره ناز اهای عشق مادر هوایی شدم باز اهای نفسم دلم باز هواتو کرده قلبم از عشق تو پر شده اما دستم از دست تو خالیه وجودم از وجوده تو پر شده اما خانه ام از حضوره تو خالیه فاطمه جانم غــــم هــجــران تـــو را چــاره و درمــان چه کنم ...
25 آبان 1391

حرف هایی که رو دلم سنگینی میکنه

سلام دخترم می خوام باهات حرف بزنم کجایی عزیزم دوباره دلتنگتم دوباره اشکام جاری شده تو که می دونستی چقدر بهت وابسته بودم چطور تنهام گذاشتی نفسم می خوام باهات حرف بزنم بهت بگم که دیونه وار دلتنگتم عزیزه کوچولوی من چهره ی نازت همیشه جلوی چشمامه نفسم بودی گلکم میگن آدم با سختیا و صبر بر اونا روحش رشد میکنه فکر کنم دارم بزرگ میشم غم نبودن تو سخت ترین امتحانه دنیا بوده برام اما من صبر میکنم می خوام خدا بهم افتخار کنه به این که من بندشم نمی خوام سر افکندش کنم دخترم تو اونجا از خدا و ائمه بخواه به مامانی کمک کنن خیلی دوست دارم که منم مثل تو بهشتی باشم دخترم فقط این ارومم میکنه که میدونم تو الان جایی هستی که شاید من هر...
25 آبان 1391

فرشته ی من

سلام دخترم دیگه حتی نای نوشتنم ندارم نمیدونم صدامو میشنوی یا نه!؟  نمی دونم دلت برام تنگ میشه یا نه!؟  نمی دونم میبینی چقدر دلتنگتم یا نه!؟ کوچولوی من باز دیشب خوابتو دیدم اگه بدونی چقدر تنهام بابایی صبح میره شب میاد حتی حوصله ندارم غذا بخورم چه برسه به این که برم بیرون دلتنگتم دخترم دختره نازم دیگه عکساتو نگاه نمی کنم که کمتر دلتنگت بشم اما تو میای تو خوابمو نگاهم میکنی عزیزم چی کار کنم دلم می خواد اون چشمای نازتو ببینم اما با خودم میجنگم که عکساتو نگاه نکنم بهم بگو چی کار کنم چطوری بهت فکر نکنم به ٩ ماهه که تو دلم بودی به لحظه ی قشنگه تولدت به اون وقتی که برای اولین بار بغلت کردم دیگه نای فکر کردنم...
17 آبان 1391
1